یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

انتظار

  سلام عزیزان مادر حالتون چه طوره امروز صبح که از خواب بیداری شدی نفس مامان گفتی نوبت من امروز کجاست گفتم خونه عزیز بزرگه گریه کردی و گفتی من خونه عزیز کوچکه (مامان خودم) می رم مجبور شدم ببرمت اونجا اخه اونجا تنها نیستی خاله مریم هم هست . الهی مامان فدات بشه الان هفته 20 بارداری هستم قراره روز دوشنبه برم دکتر و جواب ازمایش ها و سنوگرافی را ببرم خدا کنه عفونتم خوب شده باشه عزیز مامان خیلی دلم می خواهد این 20 هفته دیگر هم تمام بشود و دراغوشم بگیرمت دیگه طاقت انتظار را ندارم واقعا روزها برای یک زن باردار خیلی کند می گذره .... عزیزم تو مواظب خودت باش قراره به دکتر بگم برایم سنوگرافی بنویسه تا ببینم اخرش جنسیت تو فرش...
22 مهر 1391

نتیجه ازمایش و خوابیدن یکتا

سلام به عزیز های مامان یکتا که خوبه الحمدالله و اون نی نی عزیزم هم خوبه الان رفتم توی هفته 19 بارداری وضعیت جسمانی من هم که تغیری نکرده یعنی بهتر نشدم درد دارم چه می شود کرد باید تحمل کرد. امروز قراره ساعت 5 برم جواب ازمایش که برای عفونت ادراری رفتم بگیرم خدا کنه بهتر شده باشم خیلی استرس دارم خدایا خودت کمک کن تا به سلامتی نی نی عزیزم به دنیا بیایه و زندگیمان شادتر از همیشه بشود که من و بابایی و از همه مهمتر یکتا گلم بی صبرانه منتظر اومدنش هستیم به احتمال زیاد تا اخر دی می ایم سرکار از اول بهمن استراحت می کنم تا زایمان خوبی داشته باشم از احوال یکتا و شیطونی هایش بگم الهی قربونش برم که واقعا عشق منه تمام زندگی منه دیرو...
20 مهر 1391

روز شنبه ما

  سلام عزیزهای مامان یکتا و نی نی کوچولو الهی مامان قربون شما دوتا وروجک بره دیروز عصر بابایی ساعت ٣ تعطیل کرده بود اومد خونه عزیز بزرگه دنبال تو و من ساعت ٤ بود اومدم خونه الهی قربونت برم که داشتی نقاشی می کشیدی فورا نهار را گرم کردم نهار رو خوردیم هوا بارونی بود و ابری چه حالی می دهد توی این هوا بگیری تخت بخوابی ...... از روز قبل که همسایه مون اش برایمون اورده بود گرم کردیم و سه تایی زدیم به رگ  ..... بابای زود رفت مغازه من هم از فرصت استفاده کردم و خیلی هم خسته بودم گفتم یکتا جان بیا با هم جامون را بندازیم وتوی این هوای بارونی زیر پتو گرم لالا کنیم. چراغ ها را خاموش کردیم پرده ها را کشیدیم اتاق تاریک شد مج...
9 مهر 1391

چند روز ما

  سلام نفسم دخترم و عشقم یکتا سلام به نی نی که هنوز مشخص نیست دختری یا پسری هر چی می خواهد باشه باشه فقط سالم باشه هر دوی شما عشق و نفس های من هستید سلام به دوستان عزیزم روز چهارشنبه رفتم سنوگرافی برای وضعیت جنین و همچنین چون عفونت ادراری داشتم و چند بار هم قرص خوردم ولی بهتر نشدم دکتر مجبور شد برایم سنوگرافی از مجرای ادرار و کلیه ام بنویسه . چهارشنبه رفتم دکتر . از نی نی گفت خوبه همه چیزش عالی حتی رشد بچه هم خوبه الهی مامان فدات بشه مواظب خودت باش و به خودت برس تا سالم و صحیح به دنیا بیایی عشقم از یکتا دختر نازم بگم که اوایل با این موضوع کنار نیامده بود خیلی اذیت می کرد اگرغافل می شدم مشت می زد توی شکم من می گفت...
8 مهر 1391
1